دانلود آهنگ جددی منصور
ناظر چت
سبلان چت
ایلیا چت
آموزش واتس آپ
لات چت
بیتالک چت
با نگاهم تعقیبش کردم که یه راست رفت سمت در و بعد هم از اتاق بیرون رفت. ماتم زده به پنجره زل زدم. توی سرم هزار جور فکر و خیال می چرخید. خودمو پرت کردم رو تخت؛ پــوف!
ده دقیقه از رفتنش گذشته بود و در حالی که داشتم به سمفونی قار و قور کردن شکمم گوش می کردم؛ چشمام کم کم سنگین شد که یکی در اتاق رو باز کرد. با چشمای خواب آلود و نیمه بازم نگاهش کردم. یکی از خدمتکارا با سینی غذا اومد توی اتاق و بعد از گذاشتنش کنار تخت، بدون اینکه نگاهم کنه رفت بیرون. بوی غذا که به مشامم خورد، خواب از کلم پرید. توی جام نیمخیز شدم و به سینی نگاه کردم. کبــــاب بود! نزدیک بود از زور گشنگی انگشتام رو هم بجوم و قورت بدم. باید تا شب انرژی داشته باشم. هر جور شده امشب از اینجا فرار می کنم!
وبسایت آناهیتا چت محبوب ترین چت روم فارسی ایرانیان چت روم آناهیتا چت
این مطلب در تاریخ: سه شنبه 12 اسفند 1393 ساعت: 13:11 منتشر شده است
رمان بگذار امین دعاهایت باشم
سپیده چت
شهلا چت
میداس چت
شنای چت
فرامرز چت
معروف چت
شلوغ چت
صبر
شیش و بش چت
نیایش چت
لیوا چت
دختر چت
نگار چت
بن چت
بیا2چت
کتی چت
شیبول چت
چت می
رمان عاشقانه قرار نبود
رمان عاشقانه قرار نبود
وبسایت آناهیتا چت محبوب ترین چت روم فارسی ایرانیان چت روم آناهیتا چت
این مطلب در تاریخ: یک شنبه 10 اسفند 1393 ساعت: 16:5 منتشر شده است